یک نفر گاهی همه زندگیت میشود برای همین است که دلت برای همان یک نفر
چنان تنگ میشود بین این همه سالها بار عظیمی بر شانه هایم نشسته باری بیشتر
از توان شانه هایم مثل الان این روزهایم که تنها نشسته ام نه اتفاق بدی افتاده و نه
از دستت ناراحتم و نه بیمازم و نه ولی از ته دل عشقت را کم دارم ببین دستانت را
حضورت را خود خودت را کم دارم نه صدایت را آن هم از فاصله هزار کیلومتری
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق,
|